سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با خرد است که آدمیان به ستیغ دانش [امام علی علیه السلام]
عشق پاک
غریزه جنسی دو جنبه دارد : جنبه جسمانی و جنبه روحی . از جنبه جسمی‏
محدود است . از این نظر یک زن یا دو زن برای اشباع مرد کافی است ، ولی‏
از نظر تنوع طلبی و عطش روحی‏ای که در این ناحیه ممکن است به وجود آید
شکل دیگری

غریزه جنسی دو جنبه دارد : جنبه جسمانی و جنبه روحی . از جنبه جسمی‏
محدود است . از این نظر یک زن یا دو زن برای اشباع مرد کافی است ، ولی‏
از نظر تنوع طلبی و عطش روحی‏ای که در این ناحیه ممکن است به وجود آید
شکل دیگری دارد .
قبلا اشاره کردیم که حالت روحی مربوط به این موضوع دو نوع است : یکی‏
آن است که به اصطلاح " عشق " نامیده می‏شود ، و همان چیزی است که در
میان فلاسفه و مخصوصا فلاسفه الهی مطرح است که آیا ریشه و هدف عشق واقعی‏
، جسمی و جنسی است و یا ریشه و هدف دیگری دارد که صددرصد روحی است و
یا شق سومی در کار است و آن اینکه از لحاظ ریشه ، جنسی است ولی بعد
حالت معنوی پیدا می‏کند و متوجه هدفهایغیر جنسی می‏گردد ؟
این عطش روحی فعلا محل بحث ما نیست ، این نوع از عطش همیشه جنبه‏
فردی و شخصی دارد یعنی به موضوع خاص و شخص خاص تعلق می‏گیرد و رابطه او
را با غیر او قطع می‏کند . این نوع از عطش در زمینه محدودیتها و
محرومیتها به وجود می‏آید .
نوعی دیگر عطش روحی آن است که به صورت حرص و آز در می‏آید که از
شؤون حس تملک است و یا آمیخته‏ای است از دو غریزه پایان ناپذیر :
شهوت جنسی و حس تملک ، آن همان است که در صاحبان حرمسراهای قدیم و در
اغلب پولداران و غیر پولداران عصر ما وجود دارد . این نوع از عطش تمایل‏
به تنوع دارد . از یکی سیر می‏شود و متوجه دیگری می‏گردد . در عین اینکه‏
دهها نفر در اختیار دارد در بند دهها نفر دیگر است و همین نوع از عطش‏
است که در زمینه بی‏بند و باری‏ها و معاشرتهای به اصطلاح آزاد به وجود
می‏آید . این نوع از عطش است که هوس نامیده می‏شود .
همانطور که در گذشته گفتیم : عشق ، عمیق و متمرکز کننده نیروها و
تقویت کننده نیروی تخیل و یگانه‏پرست است ، و اما هوس ، سطحی و پخش‏
کننده نیروها و متمایل به تنوع و تفنن و هرزه صفت است .
این نوع از عطش که هوس نامیده می‏شود ارضاء شدنی نیست . اگر مردی در
این مجرا بیفتد ، فرضا حرمسرائی نظیر حرمسرای هارون الرشید و خسرو پرویز
داشته باشد پر از زیبا رویان که سالی یک بار به هر یک نوبت نرسد ، باز
اگر بشنود که در اقصی نقاط جهان یک زیباروی دیگر هست ، طالب آن‏

خواهد شد . نمی‏گوید بس است دیگر سیر شده‏ام . حالت جهنم را دارد که هر
چه به آن داده شود باز هم به دنبال زیادتر است . خدا در قرآن می‏فرماید :
«
یوم نقول لجهنم هل امتعت و تقول هل من مزید »به جهنم می‏گوئیم پر شدی‏
؟ سیر شدی ؟ می‏گوید آیا بازهم هست ؟ چشم هرگز از دیدن زیبا رویان سیر
نمی‏شود و دل هم به دنبال چشم می‏رود . به قول شاعر :

دل برود ، چشم چو مایل بود

دست نظر رشته کش دل بود

در اینگونه حالات سیر کردن و ارضاء از راه فراوانی ، امکان ندارد و اگر
کسی بخواهد از این راه وارد شود درست مثل آن است که بخواهد آتش را با
هیزم سیر کند .
به طور کلی در طبیعت انسانی از نظر خواسته‏های روحی ، محدودیت در کار
نیست . انسان روحا طالب بی نهایت آفریده شده است . وقتی هم که‏
خواسته‏های روحی در مسیر مادیات قرار گرفت به هیچ حدی متوقف نمی‏شود ،
رسیدن به هر مرحله‏ای میل و طلب مرحله دیگر را در او به وجود می‏آورد .
اشتباه کرده‏اند کسانی که طغیان نفس اماره و احساسات شهوانی را تنها
معلول محرومیتها و عقده‏های ناشی از محرومیتها دانسته‏اند . همانطور که‏
محرومیتها سبب طغیان و شعله‏ور شدن شهوات می‏گردد ، پیروی و اطاعت و
تسلیم مطلق نیز سبب طغیان و شعله‏ور شدن آتش شهوات می‏گردد . امثال‏
فروید آن طرف سکه را خوانده‏اند و از این طرف سکه غافل مانده‏اند .
ناصحان و عارفان ما کاملا بدین نکته پی برده بودند . در ادبیات فارسی و
عربی زیاد بدین نکته اشاره شده است . سعدی می‏گوید :

فرشته خوی شود آدمی زکم خوردن

و گر خورد چو بهائم بیفتد او چو جماد

مراد هر که برآری مطیع امر تو گشت خلاف نفس که فرمان دهد چو یافت‏
مراد
بوصیری مصری در قصیده معروف " برده " که از شاهکارهای ادبیات اسلامی‏
است و در مدح رسول اکرم صلی الله علیه و آله است و ضمنا پند و
اندرزهائی هم دارد می‏گوید :

النفس کالطفل ان تهمله شب علی

حب الرضاع و ان تفطمه ینفطم

یعنی نفس همچون طفل است که به پستان علاقه‏مند است . اگر او را به حال‏
خود بگذاری با همین میل باقی می‏ماند و روز به روز ریشه‏دارتر می‏شود و اگر
او را از شیر بگیری به ترک پستان خود می‏گیرد . دیگری می‏گوید :

النفس راغبة اذا رغبتها

و اذا ترد الی قلیل تقنع

یعنی هر چه موجبات رغبت نفس را فراهم کنی بر رغبت می‏افزاید ولی اگر
او را به کم عادت دهی قناعت پیشه می‏کند .
اشتباه فروید و امثال او در اینست که پنداشته‏اند تنها راه آرام کردن‏
غرائز ، ارضاء و اشباع بی حد و حصر آنها است . اینها فقط متوجه‏
محدودیتها و ممنوعیتها و عواقب سوء آنها شده‏اند و مدعی هستند که قید و
ممنوعیت ، غریزه را عاصی و منحرف و سرکش و نا آرام می‏سازد . طرحشان‏
اینست که برای ایجاد آرامش این غریزه ، باید به آن آزادی مطلق داد آن‏
هم بدین معنی که به زن اجازه هرجلوه‏گری و به مرد اجازه هر تماسی داده شود .
اینها چون یک طرف قضیه را خوانده‏اند توجه نکرده‏اند که همانطور که‏
محدودیت و ممنوعیت ، غریزه را سرکوب و تولید عقده می‏کند ، رها کردن و
تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات در آوردن آنرا دیوانه می‏سازد ،
و چون این امکان وجود ندارد که هر خواسته‏ای برای هر فردی برآورده شود ،
بلکه امکان ندارد همه خواسته‏های بی پایان یک فرد برآورده شود غریزه بدتر
سرکوب می‏شود و عقده روحی به وجود می‏آید .
به عقیده ما برای آرامش غریزه دو چیز لازم است : یکی ارضاء غریزه در
حد حاجت طبیعی ، و دیگر جلوگیری از تهییج و تحریک آن .
انسان از لحاظ حوائج طبیعی مانند چاه نفت است که تراکم و تجمع گازهای‏
داخلی آن ، خطر انفجار را به وجود می‏آورد . در این صورت باید گاز آن را
خارج کرد و به آتش داد ولی این آتش را هرگز باز طعمه زیاد نمی‏توان سیر
کرد .
اینکه اجتماع به وسائل مختلف سمعی و بصری و لمسی موجبات هیجان غریزه‏
را فراهم کند و آنگاه بخواهد با ارضاء ، غریزه دیوانه شده را آرام کند
میسر نخواهد شد . هرگز بدین وسیله نمی‏توان آرامش و رضایت ایجاد کرد ،
بلکه بر اضطراب و تلاطم و نارضائی غریزه با هزاران عوارض روانی و
جنایات ناشی از آن ، افزوده می‏شود .
تحریک و تهییج بی حساب غریزه جنسی عوارض وخیم دیگری نظیر بلوغهای‏
زودرس و پیری و فرسودگی نیز دارد . ز اینجا معلوم می‏شود که عارفان و نکته سنجان ما که می‏گویند :
مراد هر که برآری مطیع نفس تو گشت خلاف نفس که فرمان دهد چو یافت‏
مراد
با روشن بینی و روشن ضمیری عارفانه خود به نکاتی برخورد کرده‏اند که این‏
آقایان روانشناس روانکاو که در عصر علوم ، نامشان جهان را پر کرده متوجه‏
نشده‏اند .
اما اینکه می‏گویند : الانسان حریص علی ما منع منه مطلب صحیحی است ولی‏
نیازمند به توضیح است . انسان به چیزی حرص می‏ورزد که هم از آن ممنوع‏
شود و هم به سوی آن تحریک شود ، به اصطلاح تمنای چیزی را در وجود شخصی‏
بیدار کنند و آنگاه او را ممنوع سازند . اما اگر امری اصلا عرضه نشود یا
کمتر عرضه شود ، حرص و ولع هم نسبت بدان کمتر خواهد بود .
فروید که طرفدار سرسخت آزادی غریزه جنسی بود ، خود متوجه شد که خطا
رفته است ، لذا پیشنهاد کرد که باید آن را از راه خاص خودش به مسیر
دیگری منحرف کرد و به مسائل علمی و هنری نظیر نقاشی و غیره منعطف ساخت‏
و به اصطلاح طرفدار تصعید شد . زیرا تجربه و آمار نشان داده بود که با
برداشتن قیود اجتماعی ، بیماریها و عوارض روانی ناشی از غریزه جنسی‏
بیشتر شده است . من نمی‏دانم آقای فروید که طرفدار تصعید است از چه راه‏
آنرا پیشنهاد می‏کند . آیا جز از طریق محدود کردن است ؟
در گذشته افراد بی‏خبر ، به دانشجویان بیخبرتر از خود می‏گفتند انحراف‏
جنسی ، یعنی هم جنس بازی ، فقط در میانشرقیها رائج است و علتش هم دسترسی نداشتن به زن بر اثر قیود زیاد و
حجاب است . اما طولی نکشید که معلوم شد رواج این عمل زشت در میان‏
اروپائیها صد درجه بیشتر از شرقیها است .
ما انکار نمی‏کنیم که دسترسی نداشتن به زن موجب انحراف می‏شود و باید
شرائط ازدواج قانونی را سهل کرد ، ولی بدون شک آن مقدار که تبرج و
خودنمائی زن در اجتماع و معاشرتهای آزاد سبب انحراف جنسی می‏شود به‏
مراتب بیشتر از آن است که محرومیت و دست نارسی سبب می‏گردد .
اگر در مشرق زمین محرومیتها باعث انحراف جنسی و همجنس بازی شده است‏
، در اروپا شهوترانیهای زیاد باعث این انحراف گشته است ، تا آنجا که‏
در بعضی کشورها همانطور که در روزنامه‏های خبری خواندیم رسمی و قانونی شد
، و گفته شد چون ملت انگلستان عملا این کار را پذیرفته است قوه مقننه‏
باید از ملت پیروی کند . یعنی نوعی رفراندوم قهری صورت گرفته است .
بالاتر اینکه در مجله‏ای خواندم در بعضی کشورهای اروپائی پسرها رسما با
یکدیگر ازدواج می‏کنند .
در شرق هم ، محرومین آن قدر سبب رواج انحراف جنسی نبودند که صاحبان‏
حرمسراها بودند ، و به اصطلاح اعراب ، این انحراف از " بلاط " ملوک و
سلاطین آغاز شده است
منبع: مسئله حجاب .



سلامت ::: چهارشنبه 87/12/21::: ساعت 2:54 عصر


موضوعات وبلاگ

>>دیدار کنندگان وبلاگ <<
دیدار امروز: 11
دیدار دیروز: 2
کل دیدار :29332

>> درباره خودم <<
عشق پاک
سلامت
عشق مجازی مقدمه ونردبان عشق الهی

>>دسته بندی یادداشت ها<<

>>آرشیو شده ها<<

>>لوگوی وبلاگ من<<
عشق پاک

>>اشتراک در خبرنامه<<